هوالعزیز؛
◾چند تن از افاضل معظم از این حقیر درخواست کردند که درباره ادعای یک فرد در قالب عنوان مطرح شده اظهار نمایم و بنده نیز بر این شدم که در مقام توضیح، چند سطری را سیاهه نمایم. ابتدا باید اذعان بدارم که ورود به این موضوع بدون توجه به مبانی و مآخذ فکری که در پس این ادعا وجود دارد، ممکن است به بروز سوتفاهمات و برداشتهای نادرست بینجامد. نکته حائز اهمیت این است که باید به روشنی بیان گردد که منشأ این تفکرات غالباً به مبدأیی برمیگردد که قریب به هزار سال است که به جای رجوع به مفسران حقیقی دین و منابع اصیل اسلامی، به تفاسیر و دیدگاههای برخی از شخصیتهای تاریخی و مذهبی نظیر غزالی و امثالهم تمسک جستهاند. این امر نه تنها به انحراف از اصول صحیح دین انجامیده، بلکه زمینهساز تضادهای فکری و نظری در میان دانشمندان و متفکران مسلمان گشته است. از این رو، ضروری است که در این گونه مباحث به اصالت نظریات و تحلیلات مفسران معتبر و متعهد دینی پرداخته و از هرگونه برداشت سطحی و احساسی پرهیز گردد تا بتوان به درک صحیحی از مفهوم و حقیقت دین دست یافت.
🔻 مضحکهای به نامطرح امکان دموکراتیزه کردن و درآوردن فقه از دست فقیهان!
در دنیای معاصر، موضوعات مرتبط با دین و فقه بهویژه در جوامع اسلامیاز اهمیت بالایی برخوردارند. گفتمانها حول این مفاهیم غالباً ضمن ایجاد چالشهایی در عرصه عمومی، زمینهساز تحولات عمیق اجتماعی و فرهنگی شدهاند. یکی از این تحولات، طرح مباحث دموکراتیزه کردن فقه و تضعیف نقش فقها در این حوزه است. شایسته است در این نوشته به تحلیل این رویکرد پرداخته شود و مضحکهای که تحت عنوان دموکراتیزه کردن فقه به راه افتاده است، به نقد کشیده شود.
فقه اسلامیبهعنوان یک علم و نظام حقوقی، دارای ساختاری پیچیده و منسجم است که در طی قرنها با تلاشهای فقیهان و علمای دین شکل گرفته و تکامل یافته است. این علم بر اساس قرآن و سنت پیامبر اسلام و روایات اهل بیت (علیهمالسلام) بنیانگذاری شده و هرگونه تغییر و تحول در آن باید با توجه به اصول و مبانی این متون مقدس انجام گیرد. بنابراین، تلاش برای دموکراتیزه کردن فقه، بدون درک صحیح از این مبانی، تنها به بروز ابهامات و بحرانهای جدید منجر خواهد شد.
از آنجایی که فقه به مثابه یک علم دینی و الهیاتی، به حفظ احکام و اصول اجتماعی و فردی منتهی میشود، کاهش نقش فقها در این فرآیند نه تنها به نفع جامعه نخواهد بود، بلکه باعث تضعیف مشروعیت و اعتبار فقه خواهد شد. فقها بهعنوان مفسران و منبعداران احکام شرعی، مسئولیت سنگینی برای تفسیر و تببین این احکام بر عهده دارند. تلاش برای نادیده گرفتن یا کمرنگ کردن این نقش، در واقع موجب از دست رفتن عمق و غنای فقه و در نهایت کاهش توانمندی آن در پاسخگویی به نیازهای جامعه خواهد شد.
حائز اهمیت است که انتقادات به فقها در اکثر موارد ناشی از برداشتهای نادرست از متون دینی و عدم درک عمیق از مبانی فقهی است. عدهای بر این باورند که فقه به نوعی به آزادهای فردی آسیب میزند و به همین دلیل باید دموکراتیزه شود. اما حقیقت این است که فقه اصولی دارد که در بسیاری از موارد نهتنها به حقوق فردی آسیب نمیزند، بلکه در تلاش است تا با تأسیس یک نظام عادلانه، حقوق بشری را احیا کند. بنابراین، انتقادات باید بر پایهی آگاهی و شناخت صحیح از فقه و اصول آن مطرح شود و بهجای تنش و مجادله، به گفتوگوی علمیو منطقی منتهی گردد.
در همین راستا، مفهومی به نام"نو اندیشی" در فقه مطرح شده است که غالباً بهدنبال تفسیرهای نوین و تجدید نظر در برداشتهای کلاسیک فقه است. اما این رویکرد ممکن است در برخی مواقع به عدم فهم کاملی از مبانی فقهی منجر شود. از این رو، نو اندیشی باید با دقت و شناخت عمیق از احکام و اصول فقه همراه باشد و نه بهعنوان راهی برای دستیافتن به افکار عوامفریبانه.
توجه به عواقب این نوع تلاشها نیز امری ضروری است. تبدیل فقه به موضوعی سطحی و عوامپسند نهتنها به اعتبار این علم آسیب میزند، بلکه موجب خواهد شد تا نسلهای آینده بدون آمادگی کافی و بر اساس برداشتهای نادرست از فقه، به فقدان اعتماد به این علم دینی دچار گردند. بنابراین، نیاز به یک بازنگری جدی و عمیق در نظام فقهی احساس میشود. این بازنگری باید بر مبنای تاریخ، مبانی و اصول بنیادین فقه انجام گیرد و بدون آن نمیتوان انتظار دموکراتیزه شدن فقه را داشت.
در نهایت، دموکراتیزه کردن فقه بهعنوان یک ایده جدید و قابل احترام میتواند مورد توجه قرار گیرد، اما این فرآیند باید با محوریت اصول و ارزشهای فقهی و نگاهی عمیق به تجارب گذشته صورت گیرد. اگر روند دموکراتیزه کردن فقه بر اساس شتابزدگی و سطحنگری ادامه یابد، منجر به تولد یک مضحکه در عالم فقه خواهد شد.